Wednesday, January 14, 2009

داستان مرد عاقل

« مرد عاقلی بود که در سرزمین دوردستی زندگی می کرد. در اون سرزمین یک چاه بود و همه از اون چاه آب می خوردن. یه شب زن جادوگر پیدا شد و آب چاه رو مسموم کرد. روز بعد همه از اون چاه آب خوردن به جز اون مرد عاقل و همه دیوونه شدن. اونا ریختن توی خیابون و می گفتن باید از شرّ مرد عاقل، خلاص شیم چون که اون دیوونه ست. همون شب، مرد عاقل رفت سر چاه و از آب اون نوشید. روز بعد، همه ی مردم شهر شاد بودند چونکه مرد عاقل دوباره سر عقل اومده بود

No comments:

Post a Comment